شما در طی سال چند بار به شهر بازی می روید ؟ آیا برای تک تک وسایل شهر بازی بلیت تهیه و از همه آنها استفاده می کنید ؟ وقتی در فضای شهر بازی قدم می زنید آرزوی قلبی شما چیست ؟ عده ای می گویند آرزومندیم در شهر واقعی ، همه سوار بر کشتی « صبا » در فراز و نشیب ها با هم فریاد شادی برآوریم ! یا از گردش چرخ و فلک راضی و خوشحال باشیم ! فراموش نکنیم وقتی سوار قطار شهر بازی می شویم و همگی با هم خوشحالیم ، آیا به جایی هم می رسیم ؟! چه بسیارند کسانی که شهر واقعی را با شهر بازی خیلی مقایسه می کنند ، آیا می توان در شهر خیالی تا همیشه زندگی کرد ؟ شاید در کشتی صبا ، چرخ و فلک و قطار ، همه با هم بخندند اما آیا به جایی هم می رسند ؟ قطار شهر بازی شما را سوار می کند و دوباره سر جای اول پیاده تان می کند !!
در میان کلکسیون اشیای هنری آقای آلن دمتریوس ، مجسمه ای برنزی از نیم تنه دخترکی ژاپنی که در میان پایه هایی از سنگ محصور بود در اتاق نشیمن او به چشم می خورد .
در بعدازظهر ششم آگوست 1945 ، زمانی که فاجعه دلخراش بمب هیروشیما به وقوع پیوست ، آقای دمترپوس به طور اتفاقی نیم نگاهی به صورت مجسمه خود انداخت و با کمال تعجب شاهد حلقه های اشکی بود که از چشمانش بر روی گونه های آن دخترک روان می شد .
این واقعه چنان او را متعجب ساخت که موضوع را با آقای جیم لوئیز از خبرگزاری پیترزبورک در میان گذاشت .
در سال 1969 آقای دمترپوس آن مجسمه را به دخترش آنابل سالون که در ایالت کانتزبورگ پنسیلوا زندگی می کرد هدیه داد .
یک روز هنگامی که آنابل مشغول تمیز کردن خانه خود بود ، متوجه شد رگه هایی سبز رنگ از چشمان مجسمه بر روی گونه هایش کشیده شده . او فورا مساله را با پدرش در میان گذاشت و پدرش پس از تحقیقاتی چند به این نتیجه رسید که این خطوط بر اثر یک واکنش شیمیایی با اشک ها ایجاد شده است .
پس از این ماجرا دختر آقای دمترپوس مجسمه را به پدر بازگردانید و او نیز آ ن را جهت اخطاری بر علیه جنگ به سازمان ملل بخشید .
گفته می شود همزمان با بمباران هیروشیما این مجسمه برنزی که قدمت آن به بیش از صد سال می رسد به طور ناگهانی گریست .
پیش از آن آقای دمترپوس هرگز نشانه ای غیر طبیعی در آن نیم تنه برنزی ندیده بود .
دوست ، عاشق است ؛ عاشق دوست داشتن و عاشق محبت کردن و عاشق دوستی که با اوست در غم و شادی ، در خوشی هایی دور از ذهن و در رویایی غریب که فقط بین دو دوست برقرار است و فقط کسانی که با خود و با دیگری دوست اند ، مزه ی این رویا را می چشند و در بوی مطبوع و دلپذیری که دیگران را هم به خود آلوده می کند ، غرق می شوند و برای روزگاری سرشار از عشق و الفت ، در کنار هم زندگی می کنند .